میرزا تقیخان فراهانی مشهور به امیرکبیر، شخصيتي بزرگ و تاثیرگذار در تاريخ توسعه ايران است؛ این بزرگمرد توسعهخواه، بیستم دیماه ۱۲۳۰ هجری شمسی، ۱۷۲ سال قبل، اولین شهيد راه توسعه ايران شد و چشم از جهان فرو بست اما رویکرد توسعهخواهانه این دولتمرد خلاق، به عنوان میراثی ماندگار برجای ماند. هنگامی که امیرکبیر به صدراعظمی […]
میرزا تقیخان فراهانی مشهور به امیرکبیر، شخصيتي بزرگ و تاثیرگذار در تاريخ توسعه ايران است؛ این بزرگمرد توسعهخواه، بیستم دیماه ۱۲۳۰ هجری شمسی، ۱۷۲ سال قبل، اولین شهيد راه توسعه ايران شد و چشم از جهان فرو بست اما رویکرد توسعهخواهانه این دولتمرد خلاق، به عنوان میراثی ماندگار برجای ماند. هنگامی که امیرکبیر به صدراعظمی ایران منصوب شد سیستم حکومتداری و نظام ادرای و مالی ایران بسیار عقب مانده و فرسوده بود، چرا که از دوره فتحعلی شاه که با جنگهای ایران و روس آمیخته بود تا آن روز شاید این فرصت وجود نداشت که نظام اداری ایران بازسازی شود. در دوره ۱۰ ساله محمدشاه نیز اقدام خاصی صورت نگرفت، چراکه صدراعظم او «حاج میرزا آقاسی» کسی نبود که دنیای جدید را بشناسد. اما بر خلاف صدراعظم های پیشین میرزا تقی خان امیرکبیر نگاه خاصی به دنیای جدید داشت، یعنی او در دورهای که قرارداد مرزی با عثمانی منعقد شد در عثمانی بسر میبُرد و در آن زمان دولت عثمانی اقدامات اصلاحی را از جهت نظام اداری و مالی را انجام داده و به گونه ای پیش تر از ایران بود، البته شاید دلیل آن نزدیکی عثمانی به اروپا ازنظر جغرافیایی بود. امیرکبیر نیز این پشتوانه را داشت و وقتی به مقام صدراعظمی ایران منصوب شد و امور را به دست گرفت لازم دید که اصلاحاتی را در کشور انجام دهد. ر طول تاریخ، افراد توسعهخواه و اصلاحگران بزرگ برای پیشرفت جامعه و نو شدن افکار، خارج شدن مردم از جمود فکری و حرکت به سوی ايدههای نو تلاشهای بسیار کردهاند اما با موانع بسیاری نیز مواجه بودهاند؛ امیرکبیر نیز برای اجرای برنامههای توسعهخواهانهاش و نوسازی جامعه سنتی ایران با سه مانع بزرگ مواجه بود:
موانع درباری
موانع استعماری و قوای خارجی
موانع نهادی
دو مانع اول و دوم منفعتطلبان درباری، شاه غلفتزده و جامعه قبیلهگرا و دسیسههای روس و انگلیس، نیروهایی بودندکه از هرگونه تلاشِ امیرکبیر برای عملی شدن اهداف اصلاحیاش جهت پیشرفت، ترقی و توسعه کشور ممانعت به عمل میآوردند.
امیرِ توسعهی ایران سختترین ناجوانمردیها را در دوره زمانی کوتاه سه سال و سه ماهه صدراتش از درباریان دید اما با وجود نامروتیها، کارهای با عظمت و ماندگاری برای توسعه ایران انجام داد. او اصلاحات توسعهطلبانهاش را به قیمت جان، دقیقا زمانی پیاده کرد که در چارچوب توسعه نه تنها هیچگونه همکاری و همراهیای با او نشد، بلکه شاهد کارشکنیها و بی مهریهای نزدیکترین خویشاوندانش نیز بود.
اميرکبیر مصلحی مدبر و نوگرا بود که تمايل به اصلاح و نوسازی ساختار اداری و سیاسی داشت و قربانی بیتدبیری شاه و اطرافيان منفعتطلب او شد. او با برنامهها و اهداف اصلاحی و نوسازی سعی در اصلاح جامعه عقبمانده سنتی زمانه خود داشت و تا هنگامی که در صدرات و قدرت بود، موفق به اصلاحات گسترده و بهبود اوضاع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی ایران شد و منافع ملی کشور را محافظت کرد. راهبرد خلاقانه او در زمینه برنامههای اصلاحی، شروع اصلاحات از بدنه حکومت و از شخص شاه بود.
اصلاحات امیرکبیر باتوجه به قالب نظام سياسی و حاکم آن زمان، حفظ دولت و اقتدار ايران بود، به همین منظور برای اصلاحات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور، هدفمندانه اوضاع سیاسی را در جهت حفظ اقتدار حکومت و رفاه عموم مردم سر و سامان داد. امیرکبیر از پیشرفتهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی غرب و نظم و انضباط حاکم بر اروپا آگاه بود اما با جامعهای سنتی، قبیلهگرا و ناآشنا با صنعت و پیشرفت در ايران مواجه بود؛
مانع سومی که بر سر راه توسعهخواهی امیرکبیر قرار داشت، موانع نهادی بود. به همین علت امیرنظام درصدد اصلاحات نهادی برآمد. اندیشه اصلاحات امیرنظام بهواسطه ارتباط با تمدن غرب، طی سفرهایی شکل گرفت که به روسیه و عثمانی داشت؛ او در آن کشورها با نحوه اصلاحات آشنا شد و بر این اساس، نهاد دولت را نیز یکی از اهداف اصلاحات خود قرار داد.
امیرکبیر، این نابغه شرق، ضمن حفظ و تقویت نظام سیاسی و سلطنتی موجود، به کمک آن درصدد هدایت تغییرات اساسی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بود. تلاشهای او به منظور تقویت دولت مرکزی و نظم، ثبات، امنیت، قانونمندی و عدالت اجتماعی، به نظام سیاسی ایران چهره دیگری داد که بسیاری از خصوصیات دولت مطلقه، ملی و مدرن را داشت. اما امیرکبیر نتوانست در شرایط آن روز، دامنه اصلاحاتش را در حوزه سیاسی چندان گسترش دهد و بنابراین، اصل نامحدود بودن اختیار سلطنت همچنان باقی ماند. امیرکبیر دیوانخانه و دارالشرع را بر اصول تازهای بنیاد نهاد، آئین آزاد و شکنجه را ممنوع و حکومت قانون را استوار کرد.
با توجه به این اقدامات میتوان پیبرد که امیرکبیر تمرکز قدرت را در دستگاه صدارت بر اثر ضروریات سیاسی زمان و نتیجه آشفتگی کارها در دوره فترت میدانست وگرنه با قبضه کردنِ تمام
قدرت اجرایی موافق نبود و خود به صراحت گفته است: «همینکه امور دولت منظم گردید، به تأسیس وزارتخانهها و تقسیم کار دست خواهد برد». بنابراین اگرچه دولت در اندیشه امیر از تمرکز قدرت برخوردار است، اما او همزمان تعدیل سلطنت مطلقه، توزیع قدرت دولت از طریق ایجاد وزارتخانههای متعدد و تقسیمکار و مسئولیت وزیران را نیز در سر میپروراند.
امیرکبیر بر ضرورت تبدیل ساختار قدرت به ساختی در خدمت امنیت اجتماعی و رفاه عمومی نیز تأکید داشت و درصدد بود شکل جدیدی از سلطنت و نظام سیاسی را بنا نهد که مردم نیز در آن دارای حقوق سیاسی و اجتماعی باشند. مردم نیز به امیرکبیر اعتماد داشتند چون حرف و عملش یکی بود و به مردم دروغ نمیگفت و با فساد مبارزه قاطعانه داشت و به حقوق مالکیت اهمیت میداد و آبرومندانه در تاریخ ایران باقی ماند.
اصلاحات اقتصادی
داگلاس نورث، نظریهپرداز اقتصاد نهادگرا معتقد است هر جامعهای برای حرکت به سمت توسعهیافتگی باید دو مشکل اندیشهای: اول، آگاهی نسبت به بنیانهای اندیشهای شکلدهنده وضع موجود و دوم، طراحی و تنظیم بنیانهای اندیشهای وضع مطلوب را حل کند.
اصلاحاتی که امیرکبیر در پی انجام دادن آن بود، اصلاح دولت و حکومت بود. نوع و دامنه این اصلاحات نشاندهنده جایگاه نهاد دولت در اندیشه او نیز هست. بخش اقتصادی اندیشه و اصلاحات امیرکبیر به اقتصاد دولتمدار گرایش داشت. امیرکبیر با انجام اصلاحات، چشمانداز اقتصادی مدونی برای نهاد دولت در ایران در نظر گرفت. تغییر ماهیت اقتصادی دولت از اعطای امتیازات اقتصادی و مالی به تنظیم دقیق مالیاتی، قطع کمکهای بیمورد و اعطای امتیازات اقتصادی غیرمنطقی و نظارت دولت بر اقتصاد، نشاندهنده وجه اقتصادی دولت در اندیشه اوست.
اهتمام امیرکبیر به برقراری امنیت و زیرساختهای مشوق تولیدات داخلی بود، به همین منظور امیر خلاق توسعه ایران به مبارزه با فروش کالاهای خارجی در ایران برخاست و خواهان تولید چنین کالایی در داخل کشور شد. او با توسعه و نفوذ سرمایهگذاریهای خارجی مخالف بود؛ چرا که میدانست نفوذ سرمایه خارجی در اقتصاد مملکت بهمنزله تملک تدریجی منابع اقتصادی و بازارهای تجارت داخلی است.
امیرکبیر تولید ملی را حمایت کرد و خودش نیز فقط تولیدات ایرانی را مصرف میکرد و مصرف کالاهای خارجی را حذف نمود. در کتاب «صدرالتواریخ» آمده است که در رابطه با دولتهای خارجی، شاهد یک رقابت ناعادلانه بین تولیدات داخلی و واردات خارجی بودیم و به همین دلیل امیرکبیر واردات کالاهایی که قابلیت تولید در داخل کشور را داشتند، ممنوع کرد.
لغو سیورسات، کاهش مالیه شاه و دربار، فراهم کردن زیرساخت های نرمافزاری و سختافزاری از دیگر کارهای اقتصادی امیرکبیر است به طوریکه در کتاب فریدون آدمیت آمده است که امیر شروع به تشویق و آموزش روستائیان در زمینه بهرهگیری از بذرهای با کیفیت و مرغوب به ویژه برای پنبه با هدف تقویت نساجی کرد تا با حمایت از پوشاک ایرانی و تضمین خرید آن (بهطور مثال پیشخرید شال مازندران برای نظامیان) از تولید داخلی حمایت کرده باشد و نگاه حمایتگرانه به صنایع تولیدی داخلی داشت تا بنیه تولید ملی ارتقا یابد. چنین رویکردی در نسبت دولت با اقتصاد، باعث شد برای اولینبار در تاریخ ایران ماهیت اقتصادی دولت تا حدودی آشکار شود که تا پیش از آن سیاستگذاریهای اقتصادی در مسیر مشخص و قاعدهمند قرار نداشت. در تطبیق ایران و ژاپن نیز مشخص است که درست زمانی که امیر، اصلاحات خود را در ایران آغاز کرد هنوز جامعه ژاپن دوران فئودالی را سپری میکرد و خبری از تحولات و انقلابات علمی- صنعتی و دانش و آگاهی سده نوزده میلادی در ژاپن نبود. سالها بعد از امیر، میجی، امپراتور ژاپن، اصلاحات معروف خود را در این کشور پایهگذاری کرد. اصلاحاتی چون از بین رفتن ملوکالطویفی و اعاده قدرت دولت مرکزی و حکومت مطلقه امپراتور، انقلاب و دگرگونی در ساختار اقتصادی و سیاسی کشور، اصلاحات در سیستمهای آموزشی، اداری، اراضی و… که با صیقل یافتن در مسیر تاریخ ژاپن و با گذشت زمان چنان موثر واقع شد که ژاپن را به جایگاهی ممتاز در صحنه بینالملل رساند. یکی از دلایل موفقیت توسعه ژاپن، دوره طولانی مدت اصلاحات میجی بود در صورتیکه دروهی اصلاحات امیرکبیر بسیار کوتاه بود، چه بسا اگر امیر زمان بیشتری برای تداوم اصلاحات مد نظرش داشت، اکنون شاهد توسعه ایران در مسیری متفاوتتر م بودیم.
نگاه و رویکرد امیرکبیر همان چیزی است که امروز در بسیاری از مدیران و مسئولین منطقه ای و استانی مغفول مانده است و اگر به دنبال توسعه و پیشرفت ایران اسلامی و استان زر خیز خوزستان هستیم، باید این نگاه بلند را در مدیران و مردم نهادینه کنیم.
نظرات